آیه های یأس
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

 

                              

     ازآن روز( 16.11.2008)  که " روزگار وصل نزدیک است " را نوشته بودم، مدت ها می گذرد. دقیق تر بگویم دوسال ونه ماه وده روز که اندکی کمتر از سه سال آزگار - به اصطلاح ایرانی ها- می شود. بیخی به یادم است که درآن روزگاران خوش  که خبربهجت افزای وصلت دوباره دو جریان سیاسی رفیق ، همسو و همفکر به سرعت بی نظیر انتشار یافت و به گوش ما اعضای حزب " واحد "درشهر تاشکند ازبکستان نیز رسید ، چگونه درنخستین لحظه ها به دور هم جمع شدیم ، چگونه بااشتیاق و صمیمانه یکدیگر مان را به آغوش گرفتیم، چگونه اشک شادی سردادیم و چگونه برای تحقق این امر بزرگ آماده گی خود ها را بروز دادیم وتعهد سپردیم که با تمام توان و نیرو درجهت عملی ساختن فیصله های رهبری حزب واحد برزمیم و از خود گذری نماییم.این هم یادم می آید که رفقا از من خواستند چند سطری بنویسم به عنوان یک پیام شادباش وانتقال دهندهء احساسات ، خواست ها و منویات درونی شان در امر وحدت. گفتنی است که ازآن نوشته درآن روزگار به طور گسترده یی استقبال شد ، هم در نهضت فراگیر دیروز وهم درحزب متحد ملی آن زمان ؛ شاید به این سبب که حقایقی درآن بازگو شده بود و از اجازه ندادن  اعضای آگاه حزب به وحدت شکنی و فعالیت های وحدت ستیزانه. یادم است که رفقای عزیز هیئت تحریر سایت " وطن "نیز آن نوشته را نشر کردند و شادروان نعمت الله " فریاد"ا، آن وحدت طلب بی بدیل که غم از دست رفتنش تا جاودان بامن است ، ازکابل تلفون کرد وگفت : رفیق عظیمی " ما " نوشته ات را خواندیم . رفیق علومی نیز خواند وستود . بنابراین از جانب" ما" به رفقا اطمینان بدهید که تا پای جان به خاطر تحقق این آرمان خواهیم رزمید وهرگز اجازه نخواهیم داد که وصلت سازمانی ما قربانی مطامع و منافع این وآن گردد. دریغا ! که امروزه روز در این روزگار زایش وپیدایش روز افزون وحدت ستیزان نامجو و خود بزرگ بین، طنین فریاد وحدت خواهانه اوخواهانه او به گوش نمی رسد وجایش چه سخت خالی ، خالی است. جای هموصلت خواه دلیری که به تعبیردانشی مردی : یاد او یاد آور ارزش ها وفراموشی او به خاک سپردن ارزش ها است . و اما آن نبشته چنین بود :

 

                                          روزگار وصل نزدیک است :           

 

  سال ها پیش که هنوز در کشور هالیند به سر می بردم، تلاش ها و سروصداهای فراوانی دیده و شنیده می شد دربارهء وصل شدن دو جریان عمده واساسیی که از بدنه حزب دیموکراتیک خلق افغانستان جدا شده وبه صورت مستقلانه با تشکیلات سازمانی ونام وهویت علیحده ؛ ولی با دیدگاه های همسو ومرامنانه واهداف نزدیک به هم، فعالیت سیاسی داشتند.  تا جایی که به خاطرم می آید من نیز دریکی از این جلسات  که دریکی از شهر های جنوبی هالیند برگزار شده بود، اشتراک کرده بودم. یادم است که درآن هنگام زنده یاد محمود بریالی یکی از رهبران اصلی نهضت فراگیر و جناب نور الحق علومی رییس حزب متحد ملی با برخی از سرشناس ترین کادرها وفعالین دبستان رهبر بزرگ وفقید مان ببرک کارمل نیز اشتراک داشتند. جلسه را آقای علومی پیش می برد و البته تا دیر وقت روز اجندای کاری جلسه مشخص نبود. همه از وحدت سازمانی حرف می زدند ؛ ولی هیچ کسی از ته دل وصادقانه درپی آن نبود. شکایت وملامت بود که از درودیوار می بارید، صحبت ها پراگنده بود ، هیچ کسی طرحی نو ومشخصی  نداشت وحرف ها به بن بست می انجامید ؛ زیرا منظور گرفتن امتیاز بود ، نه ازخود گذری ودادن امتیاز و قربانی.  خوب به یاد دارم که من نیز چند لحظه یی صحبت کرده و بالای مشکل اساسی بن بست ها انگشت گذاشته وگفته بودم : ما صفوف حزب هیج اختلافی بین خود نداریم. ما که روز های دشواری را با هم گذشتانده ودرکوران حوادث با هم بوده ایم ، حالا هم می توانیم با هم باشیم وبه هم وصل شویم . مشکل بین شما رهبران است؛  زیرا طوری که دیده می شود  دراین جا جنگ بالای چوکی قدرت است. هرکس می خواهد رهبر شود، تاج پوشی کند و سکه رهبری به نام او زده شود؛ ولی هیچ کسی حاضرنیست حتا یک بلست از موضعش عقب نشینی کند.... با شنیدن این جملات  که برای نخستین بار با صراحت کامل ودرحضور رهبران بیان گردیده بود ، برخی ها به تائید سر جنبانیدند و برخی ها درخلوت انگشت انتقاد بلند کردند که تو فلان وبسمدان شخصیت را مثلاً به جاه طلبی متهم کرده ای.

                                                                                                               

دیرگاه روز بود که زنده یاد محمود بریالی رشتهء سخن را به دست گرفت و پس ازآن که جلسهء آن روز را نتیجه گیری کرد گفت : امیدوارم این تلاش ها ادامه بیابد، ما ازته دل خواهان درآغوش گرفتن رفقای عزیز مان هستیم وآنچه به شخص من مربوط است از همین تریبون اعلان می کنم که من هرگزبرای رسیدن به مقام رهبری حزب تلاش نکرده ونخواهم کرد وهر تصمیمی که رفقا در یک انتخابات عادلانه ودمو کراتیک اتخاذ نمایند به آن گردن خواهم گذاشت.  ... پس ازآن زنده گی هم نشان داد که او هرگز خویشتن را رهبر نهضت فراگیر نشمرد وبه قولی که داده بود تا پای جان عمل کرد. روحش شاد وجنت فردوس جایگاهش .

 

  پس ازآن روز به ویژه در این سال های سپتمبری اخیر که نهضت فراگیر به یک نیروی منسجم ، متشکل و نیرومند تبدیل شد و حزب متحد ملی نیز چه در برون مرزی وچه درداخل کشور ریشه دوانید و شاخ وپنجه کشید، از اثر فشار روز افزون صفوف هردو سازمان گهگاهی این سرو صدا ها اوج می گرفت و زمانی به سردی وخاموشی می گرایید. سرانجام کمیسیون های تفاهم دراروپا ایجاد شدند و رفقای مرکز ازهردو سازمان در همین راستا فعال گردیدند. این پروسه که خواست زمان وشرایط دشوار کشور بود، آرام آرام پیش می رفت ولی سرانجام بی نتیجه وحتا با آزرده گی و رنجش از همدیگر پایان می یافت و آیه های یاس وناباوری به گوش های صفوف مشتاق و هواخواه وصل فرو خوانده می شد ..

 

 

 راستش دراین ناکامی ها بیشترینه سازمان های سیاسی رقیب وبرخی از یاوه سرایان وانترنت بازان شهرت طلب نقش داشتند که هر گاه و بی گاهی با خبر چینی ، سعایت و یک مشت حرف های مفت ودروغ ، تخم ناباوری را دراذهان می کاشتند. آنان به قول معروف از کاه کوه می ساختند و همان طوری که درمقالهء " نحوی گرایان " آورده بودم ، آنان به جای اتکاء به معارف روشنگرانه و استدلال ومنطق و یاری جستن از حقیقت ، به قشری گری می پرداختند، یا انعطاف ناپذیــــــــــــری  می کردند، تهمت وافتراء می بستند، به شکل گرایی دل خوش کرده بودند و دریک سخن درنمد مو می پالیدند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند. از سوی دیگر برخی از رفقای ما نیز بهانه گیری می کردند، مثلاً درمورد محل تدویر جلسه که درکجا باشد وچه کسی میزبان! نام چه کسی اول گرفته شود، چه کسی جلسه را رهبری کند واز این گونه خرده گیری های روشنفکرانه و دربرخی حالات کودکانه  . اما این خرده گیری ها یکی دوتا نبودند ، بسیار بودند واتهام بستن ها هم بی پایان. کسانی هم بودند که از دیدن جمال همدیگر خوش شان نمی آمد ومی گفتند، اگر فلان کس درجلسه باشد ، من اشتراک نمی کنم.

 

بدینترتیب  من نیز تا همین دیروز وپریروز تصور می کردم که این بار نیز این سرو صدا ها به سرانجامی نخواهد رسید، اما هنگامی که رفقا شیر محمد برزگر ونورالحق علومی نشست صمیانه یی را روی ضرورت واتحاد تمام نیروهای ملی، مترقی ودموکرات به ویژه وحدت حزب متحد ملی و نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان انجام دادند و توافقاتی بین شان صورت گرفت واین توافقات به شکل نخستین اسناد وحدت این دو حزب همسو نشر وپخش گردید ، دیگر باورمندم که درخت آرزوهای دیرین سال مان این بار به ثمر خواهد رسید و یاران دیروز وهمرزمان سنگر های داغ نبرد حتماً بار دیگر دستان یکدیگررا خواهند فشرد وسرودهء زیبای مولانای روم را به حقیقت مبدل خواهند ساخت : هرکسی که دورماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش.

 

 وواپسین سخن این که این بار که شرایط فاجعه بار داخل کشور دمار از زنده گی مردمان سیه روزگار مان کشیده است وضرورت به هم پیوستن این دوسازمان بزرگ ونیرومند بیشتر از پیش احساس می شود، بنابراین صفوف ورزمنده گان هردو سازمان اجازه نخواهندداد تا فرد ویا افراد مشخصی پروسهء نزدیکی مان را به خاطر خود خواهی ها وجاه طلبی های  شخصی اش  خدشه دار بسازد... همین و فقط/ تاشکند / نوامبر 2008                                                                                                                                            

                                                                          ***

     واما از نوشتن آن مطلب که بیانگر خوشبینی ها و امید واری های فراوان برای جوشش ووصل دوباره بود وفرجامش با " همین " و " فقط " ثبت شده بود، همان طوری که گفته آمدیم  به زودی درتقویم زمانه رقم سه سال کاشته خواهد شد. یا به تعبیر دیگر از اقدام به وصل دوباره دو عضویک تن واحد که ناگزیری مبدل شدن شان به یک پیکر واحد، سالم و توانمند در ناصیهء تاریخ جنبش مترقی کشور با خط سرخ وبرجسته یی ثبت شده است، به زودی سه سال سپری خواهد شد. آری، سه سالی که با تلاش ها، قربانی دادن ها وزحمات خسته گی ناپذیر و شباروزی اعضا، کادرها ، ورهبران برون از پرده وپشت پرده ( ؟ ) ، پروسه ادغام تشکیلاتی با پیروزی های درخشانی دربرون و درون کشور به سرانجام رسید ونماینده گان برای تدویر کنگره دست کم درسی ولایت کشور انتخاب شدند . سه سالی که دیگر من ورفقایم حتی یک بار هم نام نهضت فراگیر را به زبان نیاوردیم . زیرا چنین می پنداشتیم وتا همین لحظه نیزمی پنداریم که یاد کردن نام سازمانی که اکنون با اقدام جسورانه رفقای ما به تاریخ سپرده شده است، خیانت به امر وحدت ووصلت " ما "  تلقی خواهد شد. البته دراین شکی نیست که اکثریت مطلق رفقای ما از کران تا کران گیتی به این امر وفادار ماندند . ازجمله اکثریت بی شمار رفقایی که خود ها را تا دیروز وابسته به سازمان سیاسی  متحد ملی می دانستند دیگر وهرگز حاضر نخواهند شد تا پس از ادغام تشکیلاتی سازمان های شان بار دیگر ازآنان مانند افزاری برای پیوستن به این پروسه ویا آن پروسه به شدت امریکایی- نه ملی- استفاده شود.

 

 ویک امای دیگر :                                                                                                                                

 

گرچه از این زبان وآن زبان واز این تارنما و یا آن تارنما گهی راست ، گهی کژ وگاهی به دروغ  می شنویم و می خوانیم که پس از این همه کارهای بلا وقفه وستودنی واین همه ازخود گذری ها وگذشت های رفیقانهء هردو جناح حزب واحد وبه ویژه کار خسته گی ناپذیر و مسئوولانه کمیته مرکزی توحید وانسجام این سازمان مترقی ، پروسه تدویر کنگره با بن بست مواجه شده است ؛ با این هم ما را عقیده برآن است که پروسه وحدت برگشت ناپذیر می تواند بود، درصورتی که " ما " خود هارا بشناسیم وفریب هر نیرنگ وهر دروغی را که مخالفان پروسه مقدس " وصل " سرمی دهند و " ما " را " من " و " تو " می سازند ، نخوریم. آخر مگر "ما" همان هایی نیستیم که به خاطر زدودن رنج های بیکران مردم افغانستان به رخشنده ترین و مترقی ترین اندیشه دوران مان باورمند شدیم ، به دوریک رهبر خرد ورز ، وطنپرست و توانا  یعنی زنده یاد ببرک کارمل جمع شدیم و درنبرد های میان مرگ وزنده گی به خاطر تحقق آن آرمان های اوج گیر انسانی تا پای جان رزمیدیم؟  خواهش من از رفقا به ویژه رفقای عزیزی که درتارنمای سنگ محک قلم وقدم می زنند، از رفیق عزیز هدایت حبیب، ازرفیق سال های دشوار جلیل پرشور، از نویسنده با درد و توانمند رفیق سیاووش، واز اندیشه ورز و رفیق خوب مان رفیق ابراهیم اسکندری و سایر رفقایی که دردبستان زنده یاد ببرک کارمل بزرگ شده اند ، این است که باید برای وصل شدن برزمند، نه برای فصل شدن. شاید هم  شما درست می فرمایید که درحزب واحد مان اشتباهات و نارسایی ها کم نیستند و خود خواهی ها و خود بزرگ بنیی ها و عدم تمکین و مدارا وتساهل با دوستان نه چندان اندک. اما آیا حالا هنگام آن است که با نشر برخی ارقام بی اعتبار ویا کنکاش درگذشته ها و عملکرد های رفقای حزب واحد، آیه های یاس وبی باوری را نسبت به تدویر کنگره سردهیم؟ آیا جای این انتقاد ها سازمان های حزبی نیست؟ از جلسه عادی حزبی گرفته تا کنفرانس ها و عالی ترین مقام حزبی یعنی کنگره؟ آیا جای نوشتن چنین گلایه ها  یا به تعبیر رفیق هدایت حبیت" افشاء گری" ها بر سر بازار است یا درکنگره ء حزب واحد که چه کسی بخواهد ، چه نخواهد حتماً برگزار خواهد شد ووصلت عام وتام " ما " تحقق خواهد یافت.

 

وامای سوم : این نوشته بنا به دستور هیچ کس وهیچ مقام حزبی نوشته نشده است. این نوشته خواهش رفیقانه یی است از رهبران حزب واحد یعنی رفیق علومی ورفیق برزگر - رفقایی که نویسنده این سطور به درایت ، توانایی وصداقت شان در تأمین وحدت،  شائبه یی به دل راه نمی دهد- تا نگذارند درآستانه تدویر کنگره برخی ازرفقای حزب واحد با نوشتن مقالات تخریش کننده و غیر مستند پروسه تدویر کنگره را که با بزرگمنشی اخیرهردو رفیق بار دیگر جان تازه یافته است، مخدوش سازند. باور دارم که این نه تنها خواهش رفقای حزب واحد درتاشکند است، بل آرزو وخواهش صمیمانه و صادقانه هزاران عضو حزب واحد دروطن وسرتاسر این کهنه رباط است.

 

 و امای واپسین : امید است این نبشته را برخی از دوستان به مثابه پند واندرز ویا نصایح پدرانه تلقی نکنند ؛ زیرا نویسنده این سطور خویشتن را درحدی نمی پندارد که به رفقای دانشمند خویش نصیحت کند. نه به هیچ صورتی از صور وهرگز. فقط آن چه نوشته شده است پژواک درد ها ، خواست ها و انتظارات رفقای حزب واحد درتاشکند و دیگر نقاط جهان است که صمیمانه به عرض رسانیده می شود: رفقا نگذارید با سرایش چنین آیه های یأس، پروسه وصل    " ما" به یک رویا مبدل شود.  باقی خود دانید حساب کم وبیش را. همین وفقط! /

    

 


September 6th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات